۲۲ مهر ۶۷، حاجیه خانم علم الهدی از دنیا رفت. کم شخصیتی نبود. بانویی بزرگ با آن همه مجاهدت و مقاومت. آن روز من خانه شان بودم. قرار شد تلفنی به حضرت آقا که رییس جمهور بود، خبر بدهم. خانواده علم الهدی ارتباط نزدیکی با آیت الله خامنه ای داشتند.
آقا که خبر را شنیدند ۳، ۴ مرتبه فرمودند: «عجب! عجب!…» بعد هم پیام تسلیتی گفتند و من یادداشت کردم:«این بانوی مکرمه از جمله زنان مومن و شجاعی بود که به سیره زنان صدر اسلام در مقابل حوادث مهم و مصائب بزرگ با دلی سرشار از ایمان روبرو می شد.» برایم عجیب بود که چرا آقا از فوت حاجیه خانم علم الهدی این طور تعجب کردند.
با تعدادی از خانم ها پشت در اتاقی منتظر ملاقات با حضرت زهرا س بودیم. مادر شهید علم الهدی، رابط ما بود. دیدارها را ایشان هماهنگ می کرد. آخرین بار که رفتند خدمت حضرت زهرا س اجازه دیدار ما را بگیرند، در را پشت سرشان بستند. دیگر از اتاق بیرون نیامدند تا از خواب بیدار شدم.
همسر رهبر معظم انقلاب یک یا دو شب قبل از فوت حاجیه خانم علم الهدی این خواب را دیده بودند. آقا آن لحظه یاد خواب همسرشان افتاده بودند. تعجب شان هم به همین خاطر بود. حاجیه بی بی واقعا به دیدار مادرشان بی بی فاطمه زهرا س رفته بودند.
کتاب مادر فداکار