حسین قد کوتاهی داشت طوری که تا شانه ی من بود. اما فرمانده قبلی سپاه هویزه -اصغر گندمکار- بلندقد بود و هم تیپ خودم. فردا صبح برای اولین بار به منزل سید رحیم موسوی رفتیم. رحیم وقتی جثه کوچک فرمانده جدید را دید، آهسته به من گفت:
– این کجا، اصغر کجا! اصغر چهار شانه و بلند قد بود اما بنده خدا جثه ای ندارد!
از چهره ی سید رحیم متوجه شدم که هنوز دلش نزد شهید اصغر گندمکار است و نمی تواند کسی را جای او ببیند. من سید حسین را سید رحیم موسوی معرفی کردم و اگر خوب یادم باشد ناهار را همان جا خوردیم. بعد از آن همه ی بچه های سپاه را جمع کردیم و سید حسین علم الهدی به عنوان فرمانده جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در هویزه به آنها معرفی شد و به این ترتیب، سید حسین کارش را در هویزه شروع کرد.
حسین اگرچه جثهی کوچکی داشت اما بسیر فرز و چابک بود و در دوهای صبحگاهی از همه جلور حرکت می کرد و کم نمی آورد…
منبع: کتب گزارش به خاک هویزه؛ خاطرات سردار یونس شریفی؛ انتشارات سوره مهر