یونس شریفی؛ دوست و همرزم شهید:
انقلاب اسلامی که در روز ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ به پیروزی رسید ساواکی ها و ژاندارمها دمشان را روی کولشان گذاشتند و خودشان را در این سوراخ و آن سوراخ گم کردند. اما کمی بعد سر و کله بعثیها و مزدوران عراقی پیدا شد.
1. مین گذاری منطقه
تقریبا از اوایل سال ۱۳۵۸ در کنار فعالیت های گروه وابسته به عراق -که «خَلق عربی» هم جزء همین گروه های وابسته به شمار می رفتند- دستنشاندگان وابسته به دشمن در مناطق مرزی و روستاهای اطراف هویزه شروع به مینگذاری کردند.
2. انفجار پلها و جادهها
همین امر باعث ایجاد مشکلات فراوانی برای عشایر و خصوصاً دامهای روستانشینان شد. در همان ایام گاومیشها و گوسفندان زیادی از روستائیان و عشایر عرب روی مین رفتند و تلف شدند. یک خانواده روستایی عرب گاومیش را به اندازه بچهاش دوست دارد زیرا همه ی معاش یک خانواده غالباً یک یا دو گاومیش است و طبیعی است که با روی مین رفتن یک گاومیش روستایی عرب بی پناه دچار چه مشکلات اقتصادی می شد. مشکلاتی که حزب بعث عراق برای آنها فراهم کرده بود. علاوه بر اینها مزدوران عراقی یکی، دو پل و جاده را نیز در مناطق مرزی و هویزه منفجر کردند.
3. جمعآوری اطلاعات درپوشش عشایر
یکی از اقدامات اطلاعاتی دشمن، که متأسفانه ما هم به دلیل جوانی بیتجربگی در آغاز متوجه آن نشدیم، جمعآوری اطلاعات توسط دشمن در پوشش اعزام عشایر و خانوادهها به مناطق مرزی هویزه بود. مثلاً یک خانواده از عراق می آمد و در یکی از روستاهای اطراف مرز ایران و عراق مستقر می شد. اما یکی، دو نفر از مردها یا زنهای این خانواده در واقع جاسوس و خبرچین عراقیها بود. آنها به طور عادی با مردم روستا و روستاهای اطراف مراوده و دادوستد میکردند و زیر همین پوشش ماموریت جاسوسی خود را به نحو احسن انجام میدادند.
مثلا جادهها، پلها، مخازن آب و موقعیتهای حساس نظامی، لشکری و کشوری ایران در مناطق مرزی و حتی تا عمق هویزه و سوسنگرد را شناسایی کردند و با عبور شبانه از مرز، اطلاعات جمعآوری شده را به حزب بعث عراق منتقل کردند.
متأسفانه یکی، دو خانواده نیز که در زمان حسن البکر به ظاهر از عراق رانده و در هویزه مستقر شده بودند نیز جاسوس عراق و حزب بعث از آب در آمدند. این دو خانواده در زمان شاه از عراق رانده شده بودند و مورد مرحمت و حمایت همه جانبه مردم خونگرم عرب هویزه نیز قرار گرفته بودند. اما آنها نمک را خورده و نمکدان را شکستند. بعدها بود که ما فهمیدیم عده ای از اعضای این دو خانواده جاسوس و مزدور حزب بعث عراق هستند. مردم هویزه به آنها منزل، دكان و پول دادند و هر کمکی که از دستشان برمیآمد برایشان انجام دادند. اما آنها جواب این محبتهای مردم هویزه را با جاسوسی برای دشمن و انتقال اخبار می دادند!!
جنگ که شروع شد، این دو خانواده به نیروهای متجاوز پیوستند و زندگیشان را از هویزه برچیدند و به عراق مهاجرت کردند. در آن هنگام بود که فهمیدیم چه کلاه گشادی سرمان رفته و این مهمانان ناخوانده چقدر بیمروت و نامرد بودهاند.
4. توزیع اسلحه میان مردم
از اوایل سال ۱۳۵۸ عراقیها برای ناامنکردن مرزهای ایران و تحریک مردم در منطقه شروع به ارسال انواع و اقسام اسلحه سبک کرده بودند و مسلسل، کلت، نارنجک، مین ضدنفر و خودرو و حتی آر پی جی هفت، به صورت شبانه و مخفیانه وارد مرزهای ایران کردند و در میان عشایر منطقه و یا روستائیان ساکن در مناطق مرزی و اطراف هویزه به طور مجانی و یا با قیمتهای پایین پخش و توزیع کردند. مردم نیز که سالها از ستمهای رژیم شاه به ستوه آمده بودند و یکی از آرزوهایشان داشتن تفنگ و اسلحه بود، به طور گستردهای مسلح شدند.
5. توزیع مایحتاج اولیه
حزب بعث عراق از میان برخی از مردم بی سواد و فقیر منطقه دست به سازماندهی اطلاعاتی زد و تلاش می کرد و با توزیع مایحتاج اولیه ای چون روغن، برنج و پودر صابون نیازهای اطلاعاتی خود را تأمین کند.
نمایشگاه افشای دخالتهای رژیم صدام
خوب به یاد دارم در همان سال ۱۳۵۸ سیدحسین علم الهدی و برخی دیگر از نیروهای بومی خوزستانی، نمایشگاهی برای افشای دخالتهای رژیم صدام در اهواز برپا کردند. در این نمایشگاه اسناد و مدارک انکارناپذیری از دخالت اطلاعاتی، جاسوسی و خرابکاری عراقیها و حزب بعث در بصره، به نمایش گذاشته شد که با استقبال زیادی روبهرو شد. این نمایشگاه به خوبی نشان داد که بعثیها تا چه میزان در امور داخلی خوزستان دخالت میکنند و عشایر و روستائیان را در نظام نوپای جمهوری اسلامی تحریک و تشویق به شورش و اقدام به هرج و مرج می کنند.
منبع: کتاب گزارش به خاک هویزه؛ خاطرات حاج یونس شریفی؛ انتشارات سوره مهر