انسیه شاه حسینی کارگردانی است که با فیلم های دفاع مقدسی گره خورده است؛ از این رو گفتگویی پیرامون ساخت فیلم «زیباتر از زندگی» با او و سیدزاده تهیه کننده این فیلم که محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است، انجام داده ایم که آنچه می خوانید، حاصل این گفتگوست…
*با چه انگیزه ای به دنبال ساخت فیلمی با موضوع شهید حسین علمالهدی رفتید؟
زمانی که در حال ساخت فیلم «شببه خیر فرمانده» در اواسط مردادماه بودیم، صبح که از هتل در شهر اهواز خارج میشدیم، مجبور بودیم در محل فیلمبرداری بمانیم و غروب به هتل بازگردیم.
تهیه کننده فیلم جناب سیدزاده با یکی از خانوادههایی که آنجا زندگی می کردند، صحبت کرد و علیرغم اینکه فضای زندگی آنان محدود بود، عوامل فیلم برای استراحت به آنجا میرفتند و من و تهیه کننده فیلم به دلیل محدود بودن فضا برای استراحت به مزار شهدای هویزه میرفتیم و به شهدا پناه میآوردیم و همانجا بود که از شهید علمالهدی خواستم، اگر به من کمک کند تا فیلم شببه خیر فرمانده، فیلم آبرومندی شود، داستان زندگی و شهادت او را میسازم.
فیلم ساخته شد و در جشنواره کارلو وی واری و در اولین اکران، جایزه صلح پاپ را نیز گرفت. در همان جا که فیلم شببه خیر فرمانده، بعد از اکران مورد تشویق ده دقیقهای مخاطبان قرار گرفت، به یاد حسین علم الهدی افتادم و به ایشان گفتم حالا که به عهدت وفا کردی من هم به قولم عمل میکنم.
*مراحل فیلمنامه نویسی و تحقیق و پژوهش چه مقدار زمان برد؟
فیلم «زیباتر از زندگی» فطریترین و نزدیکترین فیلم به خود من بوده است. من شخصا بنا به تجربیات جنگی، زمانی به منطقه رفتم که عملیات بیتالمقدس انجام شده بود و مناطق آزاد شده بودند و پیکر شهدای ما در حال کشف و شناسایی بودند ولی وقتی که از مناطق آزاد شده عبور میکردم، حسی کاملا گنگ به من دست میداد؛ زمانی که در هر شرایطی قدمهایم به آن بیابانها میرسید، حس خاصی به من دست میداد و همیشه احساس میکرد که بخشی از وجود من در آنجا گم شده است که وقتی فیلم «زیباتر از زندگی» را میساختم، احساس میکردم که صداهای همین بچههای جنگ و دفاع مقدس مرا به این سمت کشیده است و در نتیجه نسبت به کلیه فیلمها فیلم «زیباتر از زندگی» فطریترین و نزدیکترین فیلم به خود من بوده است.
*فیلم «زیباتر از زندگی» شامل کدام مرحله از زندگی شهید علمالهدی است؟
تحقیقات این فیلم از سال 87 و از درون خانواده حسین علمالهدی آغاز شد و تا خاطرات چوپانان، بیابانگردان دشت هویزه، اسرا، فرماندهانی مانند شمخانی، محسن رضایی، احمد غلامپور و صادق آهنگران که از دوستان حسین علمالهدی و فانوس راه ما بودند ادامه پیدا کرد. همچنین همه کتابهایی که درباره شخصیت این شهید بزرگوار نوشته شده بود را مطالعه کردم که سه سال به طول انجامید. مقام معظم رهبری نیز از جمله افرادی بودند که در این عملیات حضور داشتند. من نمیتوانستم یک قدم از ماجراهای مستند را رها کنم و به دلمشغولیهای خود برسم.
پس از سه سال کار تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیدم که فقط 45 روز از زندگی شهید علمالهدی از زمان فرماندهی سپاه هویزه در سال 59 تا روز شهادتش را نمایش دهم.
این فیلمنامه میتواند بهترین مرجع تدریس فیلمنامه نویسی باشد به دلیل اینکه در 90 دقیقه فیلم، تمام حرفها بدون اینکه از خط داستان خارج شود بیان شده است. به گونه ای که در پایان فیلم و داستان متوجه میشویم شهید علمالهدی فردی سیاسی، مفسر قرآن، انساندوست، دارای تفکرات اخلاقی و انسانی، قدرتمند در بخشش زندگی، دوستداشتنی، متواضع و… بوده است. همه اینها در فیلم مستتر است و بدون هیچ فلشبکی وجود دارد.
من با این تفکر و فرض که مخاطب فیلم من، جنگ را نمیشناسد و مشخصات یک شهید دفاع مقدسی را نمیداند، فیلم «زیباتر از زندگی» را ساختم.
*آیا فیلم دارای بعد بینالمللی نیز هست؟
هر فیلمی که انسانی باشد، جهانی است. انسانها شاید از نظر زبانی، ظاهری، مکانی و جغرافیایی متفاوت باشند اما از نظر احساسات یکسان هستند و دارای مشترکات زیادی هستند.
زمانی که فیلم شب به خیر فرمانده را در جشنواره کارلو وی واری نمایش دادند خانمی نزد من آمد و گفت کاش شهید آوینی زنده بود و این فیلم را میدید و یا پسر دانشجویی که حتی زبان انگلیسی را نمیدانست، پس از نمایش فیلم دست من را گرفت و در روی قلبش گذاشت و با زبان بیزبانی به من فهماند که چگونه قلبش برای فیلم در حال تپیدن است و همه این افراد نه حزباللهی، نه ایرانی و نه افرادی بودند که انقلاب 57 را میشناختند.
*با چه رویکردی بخشی از زندگی علمالهدی در فیلم حذف و به قسمتهای دیگر توجه بیشتر شده است؟
در خط درماتیک، ماجراهایی را انتخاب کردم که شخصیت این فیلم را شکل بدهد و از موضوعات تکراری پرهیز شد و برای اینکه وجوه مختلف شخصیتی این شهید بزرگوار را نمایش دهم به سراغ معرفهایی مانند تربیت نهجالبلاغهای و اخلاق قرآنی ایشان رفتم.
من براساس شخصیت علمالهدی که زندان افتاده بود، شکنجه شده و همچنین کفشی که مادر شهید، شب عملیات برای او فرستاد (که بسیار برای ما درماتیک بود) و نیز ارتباط با روستاییان، ارتشیها، نظرات شخصی و … شخصیت علمالهدی را نمایش دادم.
*آیا فیلم زیباتر از زندگی را خانواده شهید علمالهدی دیدهاند؟
از خانواده شهید علم الهدی برای بیان خصوصیات رفتاری ایشان استفاده شد و از لحاظ رفتاری و احساسی و اطلاع از احوالات شهید از آنها کمک گرفتیم و تمام فیلمنامه با نظر آنها نوشته شده است.
*چرا حامد کمیلی برای نقش شهید علمالهدی انتخاب شد؟
از مدتزمان سه سالی که کار فیلمنامه نویسی طول کشید، دو سال آن را به دنبال چهرهای بودم که به شهید نزدیک باشد.
به نظر من انتخاب درست بازیگر، بخشی از فیلمنامه، موسیقی و دیالوگ فیلم است که متأسفانه هیچ شخصیتی را به غیر از برادرزاده شهید پیدا نکردیم و به دلیل جوانی این فرد، نتوانستیم از ایشان استفاده کنیم.
پس از آن جناب آهنگران کلیپی را به ما نشان داد که فرد بازی کننده، بسیار شبیه به شهید علم الهدی بود که ما به سراغ آن فرد رفتیم که متأسفانه از این فرد هم نتوانستیم برای این نقش استفاده کنیم.
زمانی که فیلمنامه به حامد کمیلی داده شد بسیار گریه کرد و در اولین جمله گفت: در این فیلمنامه نمیتوانم چیزی به آن اضافه کنم و شما باید به من کمک کنید تا این نقش شکل بگیرد و زمانی که به صحنه فیلمسازی آمد، گفت: ملاحظه مرا نکنید و هر کاری که لازم است انجام دهید تا من با شخصیت علمالهدی نزدیکتر شوم و همچنین خواهش کرد که پلان شهادت را در مرحله آخر فیلمبرداری انجام دهیم زیرا معتقد بود بعد از آن صحنه دیگر توانایی بازی ندارد!
سیدزاده: زمانی که حامد کمیلی این فیلمنامه را خواند، گفت: همه اعضای این فیلمنامه کامل است ولی من برای ایفای نقش به کمک شما احتیاج دارم که به حسین علمالهدی تبدیل شوم به این دلیل که من ایشان را نمیشناسم.
زمانی که با کمیلی به مزار شهدای هویزه رفتیم، او به تنهایی از ماشین پیدا شده و خدا میداند که چه اتفاقاتی میان این دو به وقوع پیوست.
حامد کمیلی شخصیت بسیار سالمی دارد و به بازیگران شهرستانی اعتماد بنفس بسیاری خوبی داد که به راحتی توانستند در مقابل دوربین قرار بگیرند و من به عنوان تهیه کننده فیلم بسیار خوشحالم که کمیلی این نقش را ایفا کرد و فکر میکنم اگر شخص دیگری این نقش را بازی میکرد، این اتفاق مهم محقق نمیشد.
*علت اینکه فیلم در سکوت رسانه ای تهیه شد، چه بود؟
من به عنوان تولیدکننده فیلم موافق هستم که به صورت چراغ خاموش حرکت کردهایم و فیلم تولید شد و زمانی که من فیلمی را آْغاز میکنم، همانند بچهای کوچک که احساس بیقراری میکند بیتاب هستم و دلم میخواهد که فریاد بزنم که در حال انجام چنین کاری هستم اما به دلایلی این امر صورت نگرفت.
سیدزاده: با توجه به اینکه عملیات نصر از عملیاتهای ویژه و خاص ابتدای دوران جنگ بود و ما برای اینکه بتوانیم این فیلم را بسازیم باید با بسیاری از افراد ارتباط برقرار میکردیم و از نیات ما مطلع میشدند،، سعی شد که با آرامش ماجرا را به جلو هدایت کنیم و اگر این فیلم دچار حاشیه میشد و افراد، نظرات مختلف خود را عنوان میکردند، باید به تمام موضوعات پاسخگو می بودم و نمی خواستم که در فیلمسازی، انرژی خود را صرف حواشی کنم.
ما اگر میخواستیم سنگرسازی در مقابل ترکشهای ناآگاهانه برخی افراد انجام دهیم، انرژی مصرف میشد و نمیتوانستیم فیلم را بسازیم در حالی که فیلم در آرامش تهیه شد. اینکه در سکوت خبری این مسیر را طی کردیم، هیچ مسئلهای وجود نداشته و تنها قصدمان این بود که حاشیه، اصل داستان را خراب نکند.
*به نظر شما مشکلات ساخت فیلمهای ژانر دفاع مقدسی چیست؟
این موضوع به انگیزه آدم در ساخت فیلم بستگی دارد. اگر انگیزه افراد قوی باشد هیچ مشکلی نخواهد بود و در این فیلم افرادی از ما حمایت کردند که ما هیچ مشکلی نداشتیم.
*چرا فیلمی با موضوع شهدای اقلیتهای مذهبی نداریم و ساخته نشده است؟
اقلیتهای مذهبی بیشتر به عنوان سرباز در ارتش خدمت میکردند و متولی این کار ارتش و امکاناتش هستند و این ارگان باید برای آنها سرمایه گذاری کند.
من زمانی که اشباع شوم و از خود بیرون بیایم به سمت موضوعات جدید خواهم رفت ولی هنوز در دوران جنگ و غرق در خاطرات خود هستم و فیلم حسین علمالهدی بخشی از خاطرات من است که حس و حال خود را به حسین علمالهدی دادم و دغدغههای من هنوز پایان نیافته است.
*خاطره ای از ساخت فیلم زیباتر از زندگی دارید؟
در سکانسی که حسین علمالهدی دلش گرفته و با همه چیز در حال خداحافظی است در فیلمنامه آوردهایم که همه چیز آرام است و نسیم میورزد و … که قرار شد این صحنه را در غروب فیلمبرداری کنیم.
در آن لحظه، آفتاب بسیار گرمی میتابید و همه عوامل فیلم نیز خود را به محلی که در آن درختی زیبا قرار داشت، رساندند که در آن لحظه آسمان ابری شد، رعدوبرقی زد و باران آمد و آدم بهشت را با چشمان خود میدید. این اتفاق خاص و حس عجیبی بود و پس از آن، دوباره آفتاب گرم آمد و حامد کمیلی گفت در آن لحظه فهمیدم که نقش فرد مهمی را بازی کردهام. اگر شهید حسین علم الهدی روی یک نفر تأثیر گذاشته باشد حامد کمیلی بوده است.
دردناکترین خاطرهای که هیچگاه آن را بیان نکردهام این است که، زمانی که تانکها در بیابان در حال حرکت بوده و بوتهها را خرد میکردند، مارهای افعی و خطرناک بسیاری را تکهتکه میکردند و از این نظر بسیار ناراحت می شدم و از جهت دیگر ناراحتی من این بود که رزمندگان ما در میان همین بوتهها بودند، میخوابیدند و استراحت میکردند.
زمانی که گلولهی یک تانک که عمل نکرده بود را میخواستیم منفجر کنیم پس از پناه گرفتن و مراقب بودن، آنقدر صدای وحشتناکی داشت و ترکشهای گداخته آن علفها را میسوزاند و زمین و زمان را میلرزاند که من به این فکر میکردم که جوانان ما چگونه و با چه قدرتی جلوی این گلولهها قرار میگرفتند